پيام
+
در كلاف اضطرابم سرنخي پيدا نشد،دستي از جنس خدا عقده گشاي نشد/دفن شد در سينه ام احساس زيباي وصال،خواستم طوفان كنم در عاشقي اما نشد/كوله بارم مملو از بوي غريب گريه است،هرچه كردم خنده اي در بقچه من جا نشد/بعد از اين در كوچه هاي بي كسي پر مي زنم،طفل احساسات من را خانه اي مأوا نشد/ اشك هم پا مي كشد از مرزهاي آه من،هيچ از دل رفته اي مانند من تنها نشد

مهدي فداي مهدي عج!!
89/3/7
مهدي فداي مهدي عج!!
با نگاه آبي تو غرق احسان مي شوم،قطره اي بي التفات چشم تو دريا نشد...
مهدي فداي مهدي عج!!
مرهم عشق تو را بر روي بالم مي كشم، ورنه بي امداد دستت هيچ بالي وا نشد/پس بزن اين ابرهاي تيره را اي آفتاب،قسمت دلهاي كز كرده به جز سرما نشد/با طلوع آفتاب مغرب عشقت بيا، بي حضورت هر چه كردم زندگي زيبا نشد/استعارات بهاري دوباره زنده كن،چون كه در قاموس پاييزي غزل معنا شد