دیشب ساعت 2 تشنم شد رفتم آب بخورم لامپ آشپز خونه رو روشن کردم آب خوردم اُمدم بیرون که لامپ خاموش کنم. بابام یه چَک خوابوند زیره گوشم دیدم رنگش شده مثه گچ. گفت عوضی فردا موهاتو کوتاه میکنی، نکردی از ارث محرومت میکنم رفتم تو آینه خودمو دیدم از ترس نزدیک بود سکته کنم نصف شبی
[ چهارشنبه 91/12/9 ] [ 10:58 عصر ] [ مهدی میرزایی پور ]
[ نظر ]
از آنجایی که انفورماتیک در دنیای پیچیده امروز بسیار پر طرفدار و زیاد مورد استفاده قرار می گیرد؛ بر آن شدیم تا اطلاعاتی جهت رفع موانع مشکلات هر کابر رایانه این بلاگ را ایجاد نماییم.